انرژى خورشیدی پاک+Solar Energy

انرژی های نو -برق خورشیدی-- وسایل جانبی-09177196296

انرژى خورشیدی پاک+Solar Energy

انرژی های نو -برق خورشیدی-- وسایل جانبی-09177196296

خواص عسل دارچین


مطالعات انجام شده در هند و ژاپن نشان داده است که اگر عسل با پودر دارچین مصرف شود گاز معده برطرف می‌گردد.

نشان داده شده است که مخلوطی از عسل و دارچین بسیاری از بیماریها را درمان می‌کند. عسل در بیشتر کشورهای جهان تولید می‌شود. دانشمندان امروزه عسل را به عنوان داروی رام بان (بسیار موثر) برای انواع بیماری‌ها پذیرفته اند.

عسل می‌تواند بدون هیچ گونه عوارض جانبی برای هر نوع بیماری استفاده شود. علم امروز می‌گوید که حتی اگر عسل شیرین است، اگر در دوز دارو به عنوان درست به‌کار رود برای بیماران دیابتی نیز ضرر ندارد. عسل و دارچین می‌تواند به صورتهای مناسب برای درمان بیماریهای زیر به‌کار رود.

بیماری‌های قلبی
ساخت خمیر عسل و پودر دارچین، روی نان به جای ژله و مربا، و خوردن آن را به طور منظم برای صبحانه که باعث کاهش کلسترول در شریان‌ها و مراقبت بیمار از حمله قلبی شود. همچنین، کسانی که تاکنون دچار حمله شده اند با این درمان به صورت روزانه می‌تونند احتمال حمله دیگر را به فاصله بیشتری به تاخیر اندازند. استفاده منظم باعث رفع نفس تنگی و تقویت ضربان قلب می‌گردد.

آرتروز
بیماران آرتریت ممکن است روزانه، صبح و شب، یک فنجان آب داغ با ۲ قاشق عسل و یک قاشق چای خوری پودر دارچین استفاده کنند. اگر به طور منظم بکار برده شود حتی آرتریت مزمن قابل درمان است. در پژوهش اخیر انجام شده در دانشگاه کپنهاگ، معلوم شد که وقتی پزشکان بیماران خود را با مخلوط یک قاشق غذاخوری عسل و نصف قاشق چای خوری پودر دارچین قبل از صبحانه تحت درمان قرار دادند، آنها دریافتند که در عرض یک هفته، از ۲۰۰ نفر عملا ۷۳ بیمار کاملا از درد برطرف شدند، و طی یک ماه، اکثرا تمام بیمارانی که نمی‌توانستند راه بروند و یا به دلیل ورم مفاصل به اطراف حرکت کنند، راه رفتن بدون درد را شروع کنند.

عفونت مثانه
هنگامی که ۲ قاشق غذاخوری پودر دارچین و یک قاشق چای‌خوری عسل در یک لیوان آب ولرم تهیه و نوشیده شود می‌تواند باعث از بین رفتن جرمها و میکروبهای مثانه شود.

دندان درد
برای کاهش درد دندان می‌توان یک قاشق چای خوری پودر دارچین و ۵ قاشق چایخوری عسل را روی دندان درد قرار داد. این عمل ممکن است ۳ بار در روز تا زمانی که دندان درد متوقف شود استفاده شود.

کلسترول
هنگامی که دو قاشق غذاخوری عسل و سه قاشق چایخوری پودر دارچین را در ۱۶ اونس آب جوش مخلوط کرده و به بیمار کلسترولی بدهیم، مشخص شده است که سطح کلسترول در خون در عرض دو ساعت ۱۰ درصد کاهش می‌یابد. همانطور که برای بیماران مبتلا به اماس مفصل ذکر شد، در صورت تکرار ۳ بار در روز، هر کلسترول مزمنی درمان می‌شود. بر اساس اطلاعات بیان شده در مجلات، مصرف عسل خالص با غذای روزانه مشکلات کلسترول. را برطرف می‌کند. به هر حال، اگر شما داروی کلسترول مصرف می‌کنید دست نگه دارید ! همه آنها حاوی استاتین هستند که ماهیچه‌های شما را تضعیف می‌کنند از جمله ماهیچه‌های قلب شما و هیچ یک برای جلوگیری از حملات قلبی یا سکته مغزی تایید نشده است!

سرما خوردگی
کسانی که مبتلا به سرماخوردگی معمولی و یا شدید هستند باید ۱ قاشق عسل ولرم با ۴ / ۱ قاشق پودر دارچین را در روز به مدت ۳ روز استفاده کنند. این فرآیند اغلب سرفه مزمن و سرماخوردگی را درمان کرده و سینوسها را پاک می‌کند.

ناراحتی معده
عسل با پودر دارچین دردهای معده را درمان کرده و معده را از ریشه از زخم معده تخلیه می‌کند.

گاز معده
مطالعات انجام شده در هند و ژاپن نشان داده است که اگر عسل با پودر دارچین مصرف شود گاز معده برطرف می‌گردد.

سیستم ایمنی بدن
استفاده روزانه از عسل و پودر دارچین سیستم ایمنی بدن را تقویت و بدن را از حملات ویروسی و باکتریایی محافظت می‌کند. دانشمندان دریافتند که عسل دارای ویتامین‌های مختلف و مقادیر زیاد آهن است. استفاده مداوم از عسل باعث تقویت گلبولهای سفید خون در مبارزه با بیماری‌های باکتریایی و ویروسی می‌شود.



ریشه اختلافهای خاور میانه را بخشکانید

فرارو- قاسم توکلی؛ مثل خبر سررسیدن قریب الوقوع طوفان، یا شیوع ناگهانی «ویروس کرونا» می مانست: «داعش شهرهای موصل و تکریت را در عراق تصرف کرد»، به همان اندازه ترسناک و تکان دهنده و البته مرموز و ناشناخته، همچون ویروس کرونا!
 
مردانی سیاه جامه با صورتهای پوشیده، سوار بر تویوتاهای آخرین مدل و مسلح به سلاح های سبک مدرن در حالی که لباس محلی و کفشهای کتانی پوشیده اند در شهری که از کوچه پس کوچه هایش دود سیاه به آسمان بر می خیزد جولان می دهند. و البته این تصاویر برای ما ناآشنا نیستند، در گستره ای از شرق افغانستان تا قلب نیجریه در افریقا هر روز گروههایی با همین هیئت و هیبت مشغول قتل و تجاوز و آدم ربایی به نام اسلام اند. اعضای این «اینترناسیونال ترور» آنقدر به یکدیگر شبیه اند که گویی در یک مکان آموزش دیده اند و از یک منبع مشخص سلاح ها و ماشینهای خود را تحویل می گیرند، جالب تر آنکه علیرغم دشمنی های موجود در میان آنها در شعار اما وحدت کلمه دارند: «تاسیس امارت الله بر روی زمین»!
 
این بلایای انسانی چگونه بر ما نازل شدند؟ مردم خاورمیانه تاوان کدامین گناه ناکرده خود را پس می دهند که باید در شعله های خون بارترین نبرد فرقه ای بسوزند؟ کشور زیبای سوریه با 150 هزار کشته، صدها هزار معلول، میلونها آواره و پناهنده، چه با اسد و چه بدون اسد، هرگز سوریه پیش از 2011 نخواهد بود.
 
این بلایای انسانی همچنین بین النهرین، گاهواره تمدن بشر، را چنان در هم کوبیده اند که تاریخ چنین خسارتی را از زمان حمله مغول تاکنون شهادت نمی دهد. عراق که در نتیجه نبردهای فرقه ای سالهای 2006 و 2007 به ویرانه ای تبدیل شده و رمقی برایش باقی نمانده بار دیگر گرفتار این کابوس بنیادگرایی شده است و این خطری است قریب الوقوع برای لبنان، افغانستان و کل منطقه خاورمیانه. ساختار موزائیکی منطقه به نحوی است که شعله ور شدن بحران در یک بخش بلافاصله به دیگر بخشها سرایت خواهد کرد.


تروریسم به مثابه معلول مشکلات
برخلاف نگاههای غالب ژورنالیستی، گسترش تروریسم و بنیادگرایی علت مشکلات خاورمیانه نیست بلکه معلول این مشکلات است و درک این مسئله از سوی دولتمردان گام نخست برای رویارویی واقع بینانه با آن و حل و فصل بحران است. کسانی که فکر می کنند با برکندن گروه داعش، النصره، و یا دهها گروهک و دار و دسته «کنسرت ترور»، منطقه خاورمیانه آرام میگیرد سخت در اشتباه هستند.
 
ظهور این گروهها در وهله نخست معلول شکافهای فرقه ای و مذهبی ریشه داری است که یادگار شوم تاریخ برای این منطقه است، شکافهایی که همیشه بوده اند و پس از این هم خواهند بود. اما این شکافها، مثل یک گسل آتشفشانی، در حالت عادی خاموش هستند و به خودی خود فوران نمی کنند مگر اینکه یک «عامل ایکس» آنها را تحریک کند.
 
«عامل ایکس»
رقابتهای خصومت آمیز میان قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای در خاورمیانه همان «عامل ایکس» است که شکافهای خاموش قومی و مذهبی را فعال کرده و آتشفشانی از خشونت و جنگ را همچون گدازه هایی آتشین به شهرها و روستاها سرازیر می کند. یک سیاستمدار هیچ کنترلی روی شکافهای اجتماعی موجود ندارد اما بر روی «عامل ایکس» می تواند اعمال کنترل کند، به این معنا که دولتمردان قادرند با اتخاذ یک دیپلماسی فعال و کارآمد، همراه با رویکردی واقع گرایانه، کلید «عامل ایکس» را خاموش کنند و یا بالعکس با غلطیدن در وادی تعصب و تحجر آن کلید را فشار داده و روشن نمایند.
 
پس در واپسین تحلیل همه چیز معطوف به رویکرد سکانداران دستگاه سیاست خارجی کشورهای منطقه است. اگر گفتمان حاکم بر دستگاه دیپلماسی کشوری مبتنی بر گفتگو و تعامل باشد (مثل گفتمان گفتگوی تمدنهای دولت خاتمی) خروجی دستگاه سیاست خارجی هم همکاری مبتنی بر احترام متقابل با کشورهای همسایه خواهد بود، اما اگر گفتمان مسلط گفتمان تهاجمی باشد (مثل رویکرد دولت احمدی نژاد و هوادارن فعلی اش) خروجی دستگاه سیاست خارجی تشدید اختلافات، قطع روابط و رقابتهای خشونت آمیز در سطح منطقه خواهد بود (عامل ایکس در وضعیت روشن).
 
ایران و عربستان محور معادلات در خاورمیانه
به جرات می توان گفت این روزها امنیت خاورمیانه منحصراً منوط به نوع روابط میان تهران و ریاض است و متاسفانه غلبه نگرشهای افراطی بویژه طی یک دهه اخیر در دو سوی این رابطه از جمله مهمترین عوامل گسترش بحران در منطقه بوده است. و متقابلاً به همین نحو کاهش تنش در منطقه هم منوط به همکاری و تعامل مثبت این دو کشور قدرتمند است که هر یک به نوعی رهبر و پرچمدار جهان تسنن و تشیع محسوب می شوند.
 
بخشی از افزایش خصومت میان ایران و عربستان طی یک دهه اخیر اما اساساً تحت کنترل هیچ یک از طرفین نبوده است. به عنوان مثال حمله امریکا به عراق در سال 2003 و خیزش بهار عرب در سال 2011، که طوفانی در جهان عرب به پا کرد، بدبینی و رقابت میان ایران و عربستان را شدت بخشید.
 
در قضیه سقوط صدام حسین سعودیها خود را بازنده ماجرا احساس کردند و رسما اعلام کردند امریکا عراق را در یک بشقاب زرین تقدیم ایران کرده است. طبیعی است که طرف بازنده سعی کند بازی را بر هم زند و کارشکنی و سنگ اندازی پیش پای دولت نوپای عراق و تحریک و سازماندهی اهل سنت علیه شیعیان را در دستور کار قرار دهد. در قضیه بهار عرب هم بر سر بحرین، مصر و سوریه اختلافات عمیقی میان تهران و ریاض نمودار شد که به تیره تر شدن روابط دامن زد.
 
اینها (اتفاقات سال 2003 و 2011) بخشی از وقایع بد بودند که خارج از اراده هیئت حاکمه ایران و عربستان رخ داد و آنها را رودرروی یکدیگر قرار داد، اما مگر نه اینکه هر چه مسائل و مشکلات بیشتر باشد برای حل و فصل مسالمت آمیز آن نیاز به دیپلماسی و مذاکره بیشتری هم مورد نیاز است؟ آیا دیپلماسی میان ایران و عربستان هم طی این دوره واقعا فعال بوده است؟ آیا دو طرف همه تلاش خود را برای کنترل «عامل ایکس» انجام داده اند؟ متاسفانه از ظواهر امر چنین برمی آید که در دو سوی این رابطه نگرشهای افراطی بر نگرشهای مبتنی بر همکاری و تعامل غلبه داشته است.
 
ضعف دیپلماسی و یکه تازی ایدئولوگها
از جمله مصائب عظمای ما در عرصه سیاست خارجی ناتوانی در تشخیص و تفکیک «دیپلمات» از «ایدئولوگ» است. کار ایدئولوگ تبیین وضع موجود، ترسیم وضع مطلوب و ارائه نقشه راه برای رسیدن به وضع مطلوب است. به عبارتی او مجموعه باید و نبایدهایی که روابط یک سیستم را به سامان می کند در عالم نظر تدوین می کند و از این رو بدیهی است که جایگاه او در دانشگاه و دیگر عرصه های تولید و نشر علم است.
 
کار «دیپلمات» اما رایزنی و گفتگو است، هنر او چانه زنی است. او می داند که چگونه باید امتیاز بگیرد و امتیاز بدهد. دیپلمات برخلاف ایدئولوگ، که نظریه پرداز است، اهل عمل است و با واقعیات ملموس سر و کار دارد. دیپلمات می داند که عرصه سیاست عرصه ممکنهاست نه عرصه بایدها، او فرق بین بد و بدتر را درک می کند و برای اجتناب از افتادن در چاله، در چاه سقوط نمی کند. او برخلاف ایدئولوگ کمتر سخن می گوید و بیشتر عمل می کند و بدیهی است که جایگاهش سکان داری دستگاه سیاست خارجی است. اما آنچه طی یک دهه اخیر شاهدش بوده ایم متاسفانه عکس این قضیه بوده است، یعنی دیپلماتها خانه نشین بوده اند و ایدئولوگها همه کاره!
 
از پرونده هسته ای ماراتنی طاقت فرسا ساختند و ملت ایران را روز به روز بیشتر در باتلاق تحریمها فرو بردند، میلیاردها دلار پول و نیروی انسانی عظیمی را هزینه کردند تا اتحاد و ائتلافی خیالی با کمونیستهای امریکای لاتین برقرار سازند و به خیال خود حیاط خلوت امریکا را ناامن کنند و همه این اقدامات در حالی صورت می گرفت که روابط حیاتی با همسایگان عملا به حال خود رها شده بود و روز به روز بر وخامت آن افزوده می شد.
 
آیا گسترش بحران سوریه، بحران عراق یا بحرین طی سالهای اخیر آنقدر حیاتی نبوده اند که دستور کار مشخصی در دیپلماسی دو کشور ایران و عربستان به خود اختصاص دهند و گفتگوهای ویژه ای بین دو کشور برای حل و فصل این موارد برگزار گردد؟ براستی چرا چین و امریکا درباره بحران کره شمالی به هزاران ساعت مذاکره رویارو می پردازند ولی ما با سعودیها هرگز یک برنامه دیپلماسی فعال در خصوص مسائل منطقه ای نداشته ایم؟
 
پاسخ مشخص است: سیطره دیدگاههای ایدئولوژیک بر سیاست خارجی در دولت احمدی نژاد بزرگترین مانع همکاری های منطقه ای و جهانی بوده است. دولتی که صبح تا شب از تریبونهای رسمی  وصدا و سیما فروپاشی عنقریب نظام سرمایه داری و متحدان منطقه ای آنها را تبلیغ و ترویج می کرد احتمالا با خود می اندیشیده است که در چند صباح باقی مانده از عمر این «دولتهای ارتجاعی» نیازی هم به مذاکره و گفتگو جدی با آنها نیست!
 
ایدئولوگهای بیسواد؛ آویزان بر گردن دولت
از پیروزی «گفتمان اعتدال» بر «سیاست خارجی تهاجمی» یک سال می گذرد اما طی این مدت ایدئولوگها و حامیان دولت سابق لحظه ای گریبان دولت و دیپلماتهایش را رها نکرده اند. از جمله مهمترین موانع پیش روی دستگاه دیپلماسی در دولت روحانی فشارهای نمایندگان افراطی مجلس بر دستگاه سیاست خارجی است. نمایندگانی که مذاکره با کشورهای خارجی برای رفع تحریمها را تهدید علیه امنیت ملی می دانند احتمالا یا معنای مذاکره را نمی فهمند یا امنیت ملی را نشناخته اند. سنگ اندازی مداوم آنها در پیش پای دولت و تیم مذاکره کننده در حکم فشردن گلوی فردی است که بار سنگینی را در یک سربالایی طاقت فرسا حمل می کند!
 
وقتی اطلاعات حامیان دولت سابق و برخی اعضای کمیسیون امنیت ملی در مجلس فراتر از مناسبات میان شام و عراق عرب و عجم در صدر اسلام نیست (در حد 2 واحد درس «تاریخ اسلام» در دوره کارشناسی) و ناآگاهی شان از منطق تحولات عصر جدید آنچنان است که «ان پی تی» را «ام پی تی» می نویسند. دیگر نباید انتظاری از آنها برای درک و حمایت از دیپلماسی کارآمد و منطبق با واقعیات روز جهانی داشت.
 
تداوم تسلط ایدئولوگها بر تریبونهای رسمی
کوبیدن بر طبل اختلاف و نفرت پراکنی میان فرق اسلامی متاسفانه از جمله دستاوردهای مخرب تسلط ایدئولوگها در عرصه داخلی و خارجی طی یک دهه اخیر است. وقتی حتی چهره های سرشناس همسو با دهها شبکه ماهواره ای و صدها وب سایت خبری و سیاسی صبح تا شب بر طبل اختلافات فرقه ای میان تسنن و تشیع در منطقه می کوبند به نحوی که حتی صدای اعتراض علمای عراق و آیت الله سیستانی هم از این حجم نفرت پراکنی بلند شده است، دیگر چگونه می توان انتظار داشت روابط قدرتهای بزرگ جهان تشیع و تسنن عادی و مسالمت آمیز باقی بماند؟
 
در عربستان بویژه طی یک دهه اخیر صدای افراطیون بلندتر شده است. وقتی سایت افشاگر ویکی لیکس در سال 2008 افشا کرد که پادشاه عربستان بارها از امریکایی خواست است علیه ایران اقدام عاجل نظامی انجام دهد و «سر افعی را قطع کند» همگان بر شعله ور شدن اختلافات میان ایران و عربستان وقوف یافتند و فرارسیدن چنین روزهایی قابل پیش بینی بود.
 
دیپلماسی یا جنگ؟
هر چه اختلافات بیشتر و روابط تیره تر باشد، ضرورت گشودن باب گفتگو و مذاکره مستقیم به مثابه اقدامی عاجل برای احیای خاورمیانه در حال احتضار حیاتی تر می شود. توجه داشته باشیم که در نبود دیپلماسی تنها گزینه محتمل جنگ است، پس هر چند موانع بیشمار و راه پیش رو صعب العبور باشد باز هم چاره ای جز توسل به گفتگو و همکاری نخواهیم داشت.
 
رهارود دیپلماسی، جهانی عاری از کینه و نفرت نیست. رفع شکافهای قومی و مذهبی در ساختار موزائیکی خاورمیانه وظیفه دیپلماتها محسوب نمی شود. دیپلماسی صرفا یک روش انسانی است برای «مهار» خشونت، برای جلوگیری از گسترش اختلافات و سوءتفاهمهاست، همین.  دیپلماسی اکسیر جادویی برای حل یک شبه مشکلات نیست، بلکه روشی معقول است برای جلوگیری از خطر جنگ. اگر قرار باشد همچون گذشته بنا را بر سکوت، تهمت زنی های یکجانبه و ترویج تعصب بگذاریم واضح است که بیش از پیش به سوی جنگ (مستقیم یا نیابتی) گام برداشته ایم.
 
در شرایط فعلی و با توجه به رنج جانکاهی که مردم در سوریه و عراق متحمل شده اند و خطر قریب الوقوع برافروخته شدن یک جنگ فرقه ای تمام عیار در خاورمیانه عقل سلیم ایجاب می کند که دو کشور ایران و عربستان بلافاصله و بدون فوت وقت دور فشرده ای از مذاکرات دوجانبه را در وهله نخست بویژه برای «مهار» خشونت در عراق و سوریه در دستور کار قرار دهند، این مسئله ایست که پرداختن به آن اگر مهمتر از پرونده هسته ای نباشد، به طور قطع اهمیتی کمتر از آن نخواهد داشت.
 
همانطور که دولتمردان ما، به درستی، دریافته اند که حل و فصل نهایی اختلافات بین المللی بر سر پرونده هسته ای از مسیر گفتگو و توافق با امریکا حاصل می شود و از همین رو گفتگوهای مستقیم میان دو کشور هم اکنون در دستور کار است. گفتگوی مستقیم با عربستان هم در همین سطح از اهمیت قرار دارد. به نظر می رسد پیش از طرح موضوع در سمینارهای تشریفاتی مثل اتحادیه عرب، کنفرانس اسلامی یا شورای همکاری خلیج فارس بهتر است تصمیم گیرندگان اصلی دو قطب جهان تشیع و تسنن مذاکرات صریح و مستقیمی را حداقل برای کاهش و مهار بحران در خاورمیانه در دستور کار قرار دهند.
 
موفقیت در این آزمون نشانگر بلوغ سیاسی بازیگران اصلی منطقه است. دستیابی ایران و عربستان به یک توافق جامع در خصوص مشکلات مربوط به معادلات قدرت در خاورمیانه می تواند زمینه ساز یک سیستم همکاری بومی برای منطقه باشد که ثبات و امنیت را برای همگان به ارمغان آورده و باعث رونق مجدد زندگی در قلب خاورمیانه می گردد. و مهمتر از همه در بلند مدت زمینه های لازم برای خروج قدرتهای فرامنطقه ای از خلیج فارس هم فراهم می شود.
 
مهار رقابتهای خصومت آمیز مبتنی بر تعصب مذهبی تنها راه جلوگیری از تروریسم است. ضرورتهای امروز خاورمیانه ایجاب می کند که دیپلماسی بر ایدئولوژی پیشی گیرد. تروریسم محصول غلبه نگرشهای ایدئولوژیک در ذهن بازیگران منطقه ایست، تروریسم محصول رخت بر بستن همکاری و تعامل و نشستن خصومت و تعصب به جای آن است، آبشخور اصلی داعش، النصره، القاعده و انواع «جیش» ها همین باتلاق تعصبات کور مذهبی است. «مرداب ها را بخشکانید، کِرمها خود خواهند مرد.»

 

خداوند میفرماید: از خدا و رسول و رهبر مسلمان پیروی کنید.اگر به اختلاف رسیدید.!! به قران مراجعه کنید./


ازدواج.طلاق


برای ازدواج باید شرایطی را مردم و مسئولین مهیا کنند.:

در مرحله اول شرایط اقتصادی بد جامعه است که به مرد جرات و جسارت ازدواج را نمیدهد. و دوم اینکه بدعتهای بدی مانند :مهریه سنگین .و جهیزیه .و مراسم آنچنانی عروسی.و استقلال طلبی خانمها از ابتدای زندگی. و چشم هم چشمی .و تجمل گرایی.و گرانی و بیکاری و تورم ونظایر اینها . و نبود مراکز فرهنگی مناسب برای آشنائی زوجها با یکدیگر. زیرا در فرهنگ ایرانی باید دختر بنشیند تا پسر آیا به خواستگاریش بیاید.یا نیاید. اگر بیاید آیا شرایط خوبی دارد یانه؟ و بالعکس این امکان پذیر نیست. لذا مجموعه این شرایط .امکان ازدواج دائمی و سالم را دشوار کرده است.! و اگر مسئولین و مردم هر چه زودتر راه حلی برای معضل ازدواج جوانان ایران نکنند.متاسفانه فساد اجتماعی بشدت جامعه را تهدید میکند.آمار کم ازدواج و تولد. و آمار زیاد طلاق بیانگر این آسیب اجتماعی است./


فرارو- افزایش تجرد، چه به صورت خودخواسته و چه به صورت اجباری، در اثر مسائل و مشکلات اجتماعی‌ای همچون طلاق و یا عدم ازدواج، رو به افزایش است.

به گزارش فرارو، سرشماری‌های سال 1390 از 7.1 درصد خانواده تک‌نفره خبر داده‌اند. وزارت جوانان نیز در سال 1391 از زندگی مجردی 25 درصد از دختران خبر داده است. این آمار که بیش از هر چیز کلان‌شهرهای ایران را دربر می‌گیرد، در اعداد و ارقام آماری سال 1392 افزایش پیدا کرده است.

علی اکبر محزون، مدیر کل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور، در اردیبهشت 1393 از تجرد یک میلیون و ۳۰۰ هزار مرد بالای ۳۵سال و زن بالای ۳۰ سال در کشور خبر داد و گفت: از این تعداد ۳۲۰ هزار نفر پسر و ۹۸۰ هزار نفر دختر هستند.

در میان این اخبار و آمارهایی که ارائه می‌شود، رشد فزاینده تجرد دختران، بیش از همه مورد توجه واقع شده است. این امر که در زبان عامه و بیش از هر چیز در میان خود زنان و دختران نیز خود را نشان می‌دهد، موضوعی است که برای بررسی آن به دیدگاه‌های جمعیتی و فرهنگی و اجتماعی نیازمندیم.

دکتر جبار رحمانی، پژوهش‌گر و انسان‌شناس، در گفتگویی با فرارو به این موضوع می‌پردازد. آشفتگی هرم جمعیتی ایران بیش از همه در متولدین سال‌های دهه شصت و ریشه‌های فرهنگی اشکال ازدواج در ایران، از دلایلی هستند که این پژوهشگر به آن‌ها اشاره می‌کند. 

دکتر رحمانی با اشاره به آمارهایی که اخیرا منتشر می‌شودند، درباره روند جمعیتی توضیح می‌دهد: این مساله مستند به آمارهای جمعیت شناختی در ایران است، آشفتگی هرم جمعیت شناختی ایران، بالاخص در متولدین دهه شصت این مساله را ایجاد کرده است. به نظر می‌رسد شواهد تجربی محیط های پیرامونی ما نیز موید همین مساله است، حضور ملموس افراد مجرد (منظور قرار گرفتن افراد در مرحله ای است که از نظر عرفی می بایست در آن مرحله متاهل باشند) در محیط های اجتماعی ما، تاییدی است بر این گزاره آماری.

زنانی که محکوم به مجرد ماندن هستند
وی در پاسخ به این سئوال که تجرد زنان را در اصلاح طنز آمیزِ "کو شوهر؟!" که خودشان نیز در زبان به‌کار می‌برند چطور می‌تواند دید، پاسخ داد: این اصطلاح خودش بیانگر واقعیتی تجربی در مورد وجود افراد مجرد در جامعه است. البته این مساله در مورد زنان بیشتر ملموس و محسوس است. عد متناسب دختران و پسران آماده به ازدواج و بیشتر بودن دختران با توجه به اینکه پسران معمولا در ازدواج به دخترانی با سن کمتر مراجعه می‌کنند، سبب شده بخشی از ذخیره جمعیت شناختی زنان آماده به ازدواج امکانی عملی و واقعی برای ازدواج نداشته باشند، به عبارت دیگر بخشی از دختران محکم به مجرد ماندن هستند.

تجرد خودخواسته برای مردان و تجرد اجباری برای زنان
وی در ادامه و درباره تجرد و افزایش سن پسران برای ازواج نیز افزود: ازدواج پدیده ای صرفا اقتصادی نیست، ابعاد روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی متعددی در قالب سنت ها این مساله را شکل می دهند. سنت های دست و پاگیر و عرف‌های پر مسئولیتی که در قبال ازدواج هست، آن را به مساله ای سخت تبدیل کرده که اگر مردی شرایط اجتماعی و اقتصادی لازم را نداشته باشد، به راحتی دچار مشکلات زیادی در ازدواج خواهد شد. ضمن اینکه به عنوان یک عامل اجتماعی نقش مهمی در روند ازدواج دارد. در نتیجه سنت‌ها و عرفهای دشوار، همچنین شرایط سخت جامعه و معیشت، دست به دست هم داده اند که نوعی فرار از دشواری و مسئولیت ازدواج شکل بگیرد که در مردان بیشتر است، زیرا طبق عرف ها و سنت‌ها، این مسئولیت بیش از همه متوجه مردان است. 

رحمانی درباره تجرد خودخواسته زنان و مردان در جامعه ایران گفت: مساله تجرد خود خواسته بیشتر در مردان وجود دارد. طبق عرف‌های جامعه ما، همچنان مردان حق انتخاب و پیشگامی را دارند و ضمن اینکه محدودیت سنی برای ازدواج آن‌ها وجود ندارد، در نتیجه خودخواسته بودن تجرد بیشتر در موقعیت مردانه معنادار است، زنان معمولا در شرایط ناخواسته تجرد بواسطه عدم امکان ازدواج یا عدم امکان انتخاب مطلوب قرار می گیرند، ضمن اینکه خانواده گرایی در زنان خیلی بیشتر از مردان است و هویت مردانه کمتر از هویت زنانه متمایل به خانواده است. به همین سبب در جامعه تجرد خود خواسته زنان، خیلی کمتر از مردان است.

خانوارهای مجردی در حال شکل‌گیری‌اند
دکتر جبار رحمانی در پاسخ به این سئوال که تجرد و سبک جدیدی از زندگی که متاثر از آن است چه پیامدهایی در جامعه ایران دارد توضیح داد: نظام اجتماعی ما بر مبنای خانواده تعریف شده و شکل گرفته؛ در نتیجه هویت و مناسبات اجتماعی نیز حول واحد خانواده شکل گرفته است. حیات مجردی، مبانی مناسبات اجتماعی را عوض خواهند کرد. درنتیجه نه تنها روابط اجتماعی، بلکه اشکال مختلفی از روابط  خصوصی جدید به وجود می آیند که جهان اجتماعی متمایزی را شکل می‌دهند. به عبارت دیگر تغییر در ساختار خانواده و شکل‌گیری خانوارهای مجردی، (یا در اشکالی از همخانگی) بیانگر تحولی در بنیان های جامعه است. 

ممانعت از وجود تجرد در جامعه بی‌فایده است
وی در انتها، در ارائه راهکار و برای این‌که بتوان جامعه را به شکلی منطقی در امر تجرد رساند گفت: مساله اصلی قبل از هرچیز آگاهی به شرایط و دلایل این پدیده گسترده تجرد است، نمی توان مانع از وجود تجرد در جامعه شد، اما می توان آن را به حد تعادلی در جامعه رساند. ضمن اینکه شرایط زمینه ای که بخشی از دختران را مجبور و محکوم به تجرد می کند، مانند عرف‌های غلط، را باید حذف کرد. به عبارت دیگر این مساله مستلزم بازبینی انتقادی در سنت‌ها و عرف‌های خویشاوندی، سیاست‌های فرهنگی خانواده، و تعریف فرهنگی و مناسبی از تجرد و زندگی مجردی است. به‌عبارت دیگر زندگی مجردی باید از یک امر آسیب شناختی به یک امر عرفی و عادی تبدیل شود، در نتیجه جامعه باید این واقعیت را دربطن خودش معقولانه بپذیرد و با آن مواجه شود، در نتیجه پیامدهای منفی آن کمتر خواهند بود.

چه می‌توان کرد؟
دکتر جبار رحمانی، نگاه فرهنگی به تجرد و پذیرفتن آن به عنوان شکل جدیدی از زندگی که در حال شکل‌گیری است و راه‌حل‌هایی فرهنگی برای برون‌رفت از عرف‌های غلط اجتماعی را از راه‌هایی برشمرد که در موضوع تجرد می‌توان به آن جامه عمل پوشاند.

چرا ایرانی ها قد کوتاه شده اند.؟


"ایرانی‌ها به دلیل کاهش مصرف لبنیات کوتاه قد شده‌اند"

رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران نسبت به کوتاه شدن قد ایرانیان به دلیل عدم مصرف فراورده‌های لبنی هشدار داد. او مصرف غذاهای فست فود و نوشیدن نوشابه‌های گازدار را عامل افزایش بیماری‌های متابولیکی در ایران خواند.

ایرج خسرونیا، رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران، گفته است که کوتاهی قد ایرانی‌ها به دلیل کاهش مصرف لبنیات در حالی رخ داده که رشد قد کره‌ای‌ها و ژاپنی‌ها به‌همین علت در دهه‌های اخیر افزایش پیدا کرده است.

به گفته وی کاهش قد ایرانی‌ها به خصوص در میان روستائیان مشاهده شده است.

ایرج خسرونیا روز سه‌شنبه (۲۰ مه/۳۰ اردیبهشت) در مراسم افتتاحیه بیست و پنجمین کنگره سالانه جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران، اظهار داشت: «رژیم غذایی ما نه ایرانی است نه فرنگی، مصرف فست‌فودها، نوشابه‌های گازدار به جای لبنیات و دوغ، مصرف نمک و روغن موجب ایجاد بیماری‌های متابولیک شده است.»

به گفته وی در سال‌های اخیر بیشتر مرگ‌و میرهای رخ داده ناشی از بیماری‌های قلبی و عروقی، فشار خون، دیابت و چاقی بوده و این روند رو به افزایش است. آقای خسرونیا اضافه کرده که هم اکنون در ایران مرگ و میر بر اثر بیماری‌های متابولیک جای بیماری‌های عفونی را گرفته است.

کوتاهی قد ایرانی‌ها، آری یا خیر؟

کوتاهی قد ایرانی‌ها و هشدارها در مورد این مسئله، موضوعی است که در سال‌های گذشته نیز مسئولان و کارشناسان از آن سخن گفته‌اند.

مهرماه سال گذشته حسینعلی شهریاری، رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، قد کودکان ایرانی را نسبت به استاندارهای جهانی کوتاه دانسته و آن را با نامناسب بودن کیفیت شیر، گوشت و محصولات کشاورزی مرتبط دانسته بود. این نماینده مجلس در آن زمان گفته بود: «متاسفانه وزارت بهداشت درباره وجود (وایتکس) در شیر اطلاع‌رسانی درستی نکرده و اکثر مواد قانونی در مورد سلامت و امنیت غذایی نیز در دولتمردان عملیاتی نشده است‌، چرا که آن‌ها اهمیت و امنیت غذا را درک نکرده‌اند، البته منظور من دولت جدید نیست چون این دولت تازه کار خود را شروع کرده است.»

برخی آمارها حکایت از آن دارند که ۷ درصد از کودکان ایرانی قدی پایین‌تر از استانداردهای جهانی دارند

برخی آمارها حکایت از آن دارند که ۷ درصد از کودکان ایرانی قدی پایین‌تر از استانداردهای جهانی دارند

به گفته وی کارخانه‌های تولید فراورده‌های لبنی برای پایین آوردن آلودگی میکروبی دست به کارهای غیرمجاز زده و زمانی که نمایندگان مجلس در زمینه "استفاده از آب ژاول در شیرهایی که مارک‌های معروف دارند"، از مسئولان وقت پرسیده‌اند، "آن‌ها اطلاع‌رسانی درستی نکرده‌اند." آب ژاول که به آن مایع سفیدکننده یا وایتکس گفته می‌شود، نوعی محلول برای گندزدایی و بو زدایی است.

برخی آمارها حکایت از آن دارند که ۷ درصد از کودکان ایرانی قدی پایین‌تر از استانداردهای جهانی دارند.

مجید حاجی فرجی، رئیس انستیتو تحقیقات تغذیه و صنایع غذایی کشور در گفت‌وگویی با ایسنا دغدغه‌ها در مورد کوتاه قد شدن ایرانی‌ها را نامربوط و ناشی از "اطلاعات غلط" خوانده و در عین‌حال گفته است: «البته مشکلاتی در بخش‌های استخوانی و کلسیم وجود دارد که در برخی موارد ممکن است کاهش رشد نسبت به سن رشد و قد اولیه را موجب شده باشد که این چنین مواردی نیز در حال اصلاح است.»

"رویکرد واقع‌بینانه وزارت بهداشت"

ایرج خسرونیا، رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران، روز سه‌شنبه نسبت به بهبود وضعیت سلامت در کشور ابراز امیدواری کرده و تغییر این وضعیت را ناشی از "حاکم شدن شایسته‌سالاری در وزارت بهداشت" خواند. او گفت: «در سال های گذاشته مسئولان تنها برنامه های غلط خود را توجیه می کردند و به دنبال مقصر برای مشکلات می گشتند. اما اکنون رویکرد واقع بینانه‌تری در این وزارتخانه حاکم شده است که علاوه بر ذکر واقعیات برای رفع مشکلات تلاش زیادی نیز می کنند.»

خسرونیا همچنین از مراکز تحقیقاتی خواست تا "به جای فعالیت در اموری که برای مردم فایده‌ای ندارد و آن را تنها برای گرفتن امتیاز به کشورهای بیگانه می‌فرستند"، در مورد عوامل محیطی ایجاد کننده بیماری‌های متابولیک و تغذیه تحقیق کنند.